باید داشته باشد دارایی برای فیلم

این فیلم در ۲۱ مارس ۲۰۱۲ در برخی از کشورهای اروپایی و در ۲۳ مارس ۲۰۱۲ در ایالات متحده و بریتانیا اکران شد. جشنوارهٔ بینالمللی فیلم سیاتل بهعنوان بزرگترین جشنوارهٔ فیلم در ایالات متحده شناخته میشود که بهطور معمول بیش از ۴۰۰ فیلم را در یک ماه در سراسر شهر سیاتل نمایش میدهد. ماه اکتبر سال ۲۰۱۹ بود که کمپانی «پارامونت پیکچرز» در رقابت با سایر استودیوها از جمله «لاینزگِیت» و «سونی» توانست حقوق تولید پروژهای را به دست بیاورد که جان کرازینسکی و رایان رینولدز روی آن کار کرده بودند. فیلمی در مورد عدم توانایی انسان در تغییر وضعِ موجود که هم انعکاسی است اگزیستانسیال از زندگی انسان و هم تفسیری است مولفانه از دیالکتیک امید و یاس در جوامعی که با رژیمهای اقتدارگرا و مستبد سر و کار دارند. سپس در نوامبر همان سال تأیید شد که پیل فیلم را با یونیورسال پیکچرز و مترو گلدوین مایر تولید خواهد کرد.

در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۹ نوامبر ۲۰۱۷. مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Kalank». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۲ اوت ۲۰۱۹. مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «The Boost». مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «A Street Cat Named Bob (film)». مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Hard to Be a God (2013 film)». مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Colossal (film)». Persian Film Festival Australia (به انگلیسی). به عنوان مثال؛ فیلم خماری (فیلم ۲۰۰۹) و هواپیماها، قطارها و اتومبیلها. یکی از بندهای این قرارداد به این شکل بود که هر کدام از ایالتهای ۱۲ گانه باید در هر سال، یک پسر و دختر بین ۱۲ تا ۱۸ سال را برای برگزاری مسابقاتی تحت عنوان «بازیهای گرسنگی» به پایتخت بفرستند. دختر فیلم سینمایی چینی میلیوندلاری برادران وارنر. ↑ «استقبال روسها از فیلم خدا بودن سخت است». کاری که هیچکس پیش از من انجام ندادهاست.» «خدا بودن سخت است» اثبات میکند که به راستی ابداعی است برآمده از سینمای شخصی کارگردانش. او که مجبور است برای خرید مایحتاج خانه از آپارتمانش خارج شود، با حمله ناگهانی همسایهها مواجه میشود و حالا باید با ویروسی که دارد سرتاسر کشور را میگیرد مقابله کند. بهعنوانمثال، دنیل ویتکین در بخشی از ریویوی خود مینویسد «زشتی این فیلم به شکل غیرقابلتوصیفی به چشم میآید، اما تسلط دقیق گرمن در پرداخت جزئیات، از شعلههای منعکس شده در چشمِ یک گاو مرده گرفته تا مانورهای قطعاً دشواری که حتی پرندگانِ در پرواز را هم دربرمیگیرد، فیلم را نفسگیر و جذاب نگاه داشتهاست.» یا در جایی دیگر، جاناتان رامنی به نوبه خود اشاره میکند که «همانقدر که هنگام تماشای فیلم خسته، درهمشکسته و مغموم شده، همانقدر نیز مسحورِ آن شدهاست.» چنین اظهارنظرهایی از سوی منتقدانِ نشریههای مشهور و جوامع سینهفیلیایی اینترنتی در سرتاسر جهان، دقیقاً همسو است با هدف گرمن مبنی بر ایجاد یک تجربهٔ زیباییشناسانهٔ ملموس از یک دنیای خیالی.

من یک غیرحرفهای هستم و این امر موجب شده تا در هر مرحله، دست به اختراع سینمای شخصیِ خود بزنم. حالا رسماً میتوان ادعا کرد که گرمن با شکستن مکرر دیوار چهارم و برهم زدن ساحت دایجتیک، داستانِ پیشساخته خود را با انبوهی از برخوردها و مواجهاتِ اتفاقی پیوند میزند تا یک تشابه ساختاری میان نقطهٔ دید این دوربین سرگردان، کاراکتر روماتا و شخص مؤلف به عنوان کارگردان پدیدآورد (هر سه این موارد در طول فیلم کموبیش حضوری مستمر دارند). دیستوپیایی شبه تاریخی که در آن مایعاتِ بدنی به هر شکل همواره در حال چکیدن، ریختن یا پاشیدن به هر طرف هستند.» استفاده از صفاتی مانند «جذاب» و «زننده» در کنار هم شاید متناقض به نظر بیایند اما در مدیومی که این فیلم خلق میکند اینطور نیست. «خدا بودن سخت است» باورها و ایمان را در هالهای از ابهام و در معرض تغییر قرار میدهد و درعینحال با تأکید بر اینکه هیچ کاری نمیشود برای اجتناب از درد و رنج انجام داد، کسانی را که میخواهند روند تغییر در جهتِ بهبود شرایط را تسریع بخشند، خلع سلاح میکند.

برای شرکت در دستهبندی رقابتی فیلمهای بلند، فیلمها باید برای نخستین بار در طول جشنوارهها اکران شوند و نه در هیچ مکان قبلی دیگر. نقلقولی از الکسی یورویچ گرمن وجود دارد که میگوید: «من هرگز تحت هیچ آموزش و تعلیمی نبودهام و برای هیچ کارگردانی پادویی نکردهام و سرکوفت نشنیدهام. گارد مدنی سوالات بی پایانی دارد. داماد بیبی هم با مشکل مالی روبهرو شده و برای خلاصی از این مشکل، تصمیم دارد دخترش کوکب را به عقد یک مرد مسن درآورد. این کارگردان هدف خود را اینگونه شرح میدهد که «بیایید فیلمی بسازیم که رایحهای قوی داشته باشد و دوره قرون وسطی را از روزنهای کوچک طوری نشان دهیم که گویی خودمان در آن زندگی کردهایم.» گرمن همچنین در خلق این جهان چند حسی، از نقاشانی نظیر پیتر بروگل و هیرونیموس بوش نیز تأثیر گرفتهاست. بااینحال، برخلاف فیلمی مانند «دوست من، ایوان لاپشین» که در آن فقط به چند شخصیت اجازهٔ این تخطی داده شده بود، در «خدا بودن سخت است» تقریباً تمام کاراکترها بهطور غیرمنتظرهای مستقیماً به لنز نگاه میکنند.